اگر بی نهایت بود چی؟
کنار خیابان ایستاده اید. خسته و کوفته منتظرید یک تاکسی خالی از راه برسد. اما آخر شب است و تمام تاکسی ها از مسافر پر هستند. رو به سوی آسمان می کنید و از خدا می خواهید برایتان یک تاکسی خالی بفرستد. مدتی نگذشته که یک تاکسی خالی پیش پایتان ترمز می کند. با خوشحالی سوار می شوید و با خنده می گوئید: ای کاش آرزوی بزرگتری می کردم! و بعد فراموش می کنید.
دنبال کتابی می گردید، اما پیدایش نمی کنید. در دل خود از کاینات می خواهید کتاب را به شما برساند. هنوز چند قدم نرفته اید که ...
ارسال توسط کاظم احمدی
آخرین مطالب